loading...
دانلود کتاب های کمیاب,دانلود کتاب کمیاب
آخرین ارسال های انجمن
paydownload.ir بازدید : 348 یکشنبه 27 مهر 1393 نظرات (0)

مرحوم اقا سید مهدی صدر : فرزند بزرگوار حضرت ایة الله اقا سید اسماعیل صدر می فرمود در اوایل بلوغ به امر پدرم در روزهای جمعه به محضر حضرت اخوند ملا فتحلی از عرفای معاصر ملا حسینقلی همدانی شرفیلب شده تفسیر قران می اموختم روزی با حال جنابت بر او وارد شدم دیدم به حال تفکر نشسته و چیزی نمی گوید نیم ساعت گذشت ولی چیزی نگفت خواستم بر خیزم که به سخن امد و فرمودند اقا سید  محمدمهدی کسی که به سراغ قران میرود باید خود را پاک گرداند

 

منیع : inapply.com

paydownload.ir بازدید : 353 سه شنبه 22 مهر 1393 نظرات (0)

دسته بندی :انس با قران

موضوع : حکایت اخلاق

جهیزیه ابی  نظیر

اورده اند : یکی از دانشمندان به نام امام محمد که امور خود را ر منتهای فقر میگذراند روزی نزد فقاعی (ابجو فروشی )امد و گفت اگر یک شربت از فقاع بدهی تو را دو مسئله میاموزم فقاعی جواب داد من مسئله را میخواهم چه کنم از پی کار خود برو

قیمت درّ گرانمایه چه داند عوام                                   حافظا گوهر یکدانه مده جز به خواص

پس از مدتی اتفاقا مرد فقا عی روزی قسم یاد کرد که اگر به دختر خود هر چه در دنیا هست جهیزیه ندهد زنش سه طلاقه باشد در این اب به علما رجوع کرد که من چنان عهدی کرده ام  همه گفتند  گناهی را مرتکب شده ای با لا خره نزد امام محمد امد و مسئله رابا وی در میان گذاشت امام محمد گفت به یاد داری که از تو یک شربت خواستم ندادی حالا این مسئله را به تو میاموزم و در مقابل هزار دینار میگیرم ان مرد هزار دینار به وی داد امام محمد گفت اگر به دخترت قران بدهی قسم تو صحیح است و به ان عمل کرده ای ان مرد پاسخ امام محمد را به تمام علمای بزرگ عرضه داشت علما همگی پاسخ او را پسندیدند و گفتند پاسخی بهتر از این نمیتوان گفت زیرا قران مقابل تمام تمام دنیا و مافیها بلکه زیاد تر از ان است

منبع :inapply.ir

paydownload.ir بازدید : 237 سه شنبه 22 مهر 1393 نظرات (0)

دسته بندی :انس با قران

موضوع :حکایت اخلاقی

محدّث فرزانه و عالم گرانمایه محمد تقی مجلسی پدر علامه محمد باقر مجلسی (صاحب کتاب معروف و گران سنگ بحار الانوار)  از خدمتگزاران راستین دین مبین اسلام است این عالم بزرگوار که خود اهل ریاضت معنوی و توجهات عمیق روحانی و سیر و سلوک الی الله بوده در کتاب (روضةالمتقین ) از مکاشفه و دیداری روحانی یاد میکند و مینویسید این بنده ی ضعیف در ایامی که مشغول مطالعه تفاسیر قران بودم دستاوردی که نصیبم شد این بود شبی در حالتی بین خواب و بیداری پیلمبر اعظیم الشان اسلام را دیدم با خود گفتم بهتر است در کمالات و اخلاق پیامبر دقت کنم هر بیشتر بر من تجلی میکرد تا جایی که فضا از نور ان حضرت اکنده شد از خواب برخاستم به من الهام شد که قران خلق پیامبر اسلام است پس سزاوار است در ان تدبر کنم هر چه در ایه ای بیشتر تدبر می کردم حقایق افزون تری بر من کشف میشد تا جایی که ناگهان معارف و حقایق بی پایان بر من اشکار شد در دیگر ایات هم که تدبر میکرد م چنین حالتی داشتم البته تا این امر بر کسی عارض نشده باشد ان را قبول نخواهد کرد و شاید ان را محال بداند به هر حال در مجموع مرادم از بیان این مطلب راهنمایی و ارشاد برادرانم در سیر الی الله است

اگر سلطانی از سلاطین دنیا به یکی از کار گزارانش فرمانی بدهد کارگزار به دقت در مضامین این فرمان می اندیشد تا ان را به طور کامل بفهمد و به طور صحیح انجامش دهداین فرمان که از یکی از سلاطین دنیا صادر شده است کارگزار را او میدارد تا لحظه به لحظه در فکر این فرمان باشد و اجرای صحیح و بی کم و کاست ان را وجهه ی همت خود سازد در صورتی که قران فرمان و دستور العمل خداوند متعال به فرد فرد بندگانش است پس سزاوار است دست کم اهمیت ان برای ما همانند اهمیت فرمان یک سلطان نزد کار گزار او باشد بدون تردید زمانی که کارگزار دستوری از سلطان خویش دریافت میکند در ان دقت میکند تا اشارات تنبیهات و کنایات ان را بفهمد پس بر هر مومنی لازم است که در یکایک ایات قران از سر تفکر و تدبر نظر کند ( تا فرمان الهی را به درستی در یابد و ان را کار بندد

منبع : inapply.com

paydownload.ir بازدید : 260 یکشنبه 20 مهر 1393 نظرات (0)

دسته بندی :انس با قران

موضوع: حکایت اخلاقی

نود و نه میش

اوردهاند به هارون الرشید گفتند (ناطقی ) کنیزکی دارد که مادر ایام مثل حسن صورت و لطف سیرت او نزاده و روی دلبرش با ماه اسمانی برابر ی میکند (هارون ) چون بشنید طینت در باطنش اثر کرد و با خود گفت چرا چنین کنیزی در زمان خلافت من باشد و از خدمت من بازماند و دست روزگار او را به دیگری بسپارد در همان لحظه کس را پی (ناطقی ) فرستاد چون اوحاظرشد هارون گفت شنیده ام جاریه (کنیزک) شایسته ای داریباید او را حاضر کنی وقتی ( ناطقی ) این سخن بشنید مانند بید بر خود بلرزید با لب خشک و دیده ی تر به خانه برگشت وقتی جاریه خواجه را بدان حال دید گفت چه واقع شد ه که قد صنوبر تو منحنی و چهره ی ارغوانیتو زعفرانی گشته  ان گاه قصه را باز گفت کنیزک گفت باک مدار و اندوه مخور که اگر یاراهل است این کار سهل است مرا با با اطمینان خاطر نزد خلیفه بفرست من چنان کنم به فصل خدای تعالی که که تو از این غم نجات یابی

(ناطقی) کنیزک رانزد هارون ارشید فرستاد چون کنیزک به حضور خلیفه رفت هارون نگاه کرد در شکل و حسن او حیران ماند و گفت ای جاریه شنیده ام که چون باز اواز از توبه پرواز اید جز دل مستمعان را نرباید  کنیزک در جوابهارون این ایه را خواند ( یزید فی الخلق ما یشا ) او (خداوند) هر چه بخواهد در افرینش میافزاید هارون تعجب کرد و گفت ای جاریه جواب از ایه ی قران میگویی مگر تو در ایات قران استواری  جوابداد یا امیر (هذه من فضل ربی ) این از فضل پروردگار مناست هارون در گفتار لطیف و روی ظریف او حیرانماند و گفت ای جاریه چه شود اگر از حسن صوت خود عشری ( ده ایه) برایما بخوانی جاریه بی درنگ گفت:( بسم الله الرحمن الرحیم ان هذا اخی له تسع و تسعون نعجة ولی نعججة واحدة فقال اکفلنیها و عزنیفی الخطاب ) به نام خداوندبخشنده ای بخشایشگر این برادر مناست او نود و نه میش دارد و من یکی بیش ندارم  اما او اصرار میکند که این یکی را هم به منواگذار و در سخن بر من غلبه کرده است هارون چوناین ایه بشنید اب دردیده بگردانید ( گریست  و گفت  ای جاریه معلوم شد که تو خواجه ی خود رابسیار دوست میداری و قصه دل بر صفحه ی رخسار مینگاری جواب داد ( الف بین  قلوبهم ) دل های انان را با هم الفت داد

چون هارون این ایه را بشنید دلش به درد امد و گفت ( لا تحافی و لاتحزنی انا رادوه الیک ) نترس و غمگین مباش که ما او را به  تو باز میگردانیم و در همان لحظه دستور داد تا خلعت اوردند و بدو داد و گفت ای جاریه نزد خواجه ی خود برو که دل تو تو او را میخواهد پس جاریه نزد خواجه ی خود بازگشت

منبع : inapply.com

paydownload.ir بازدید : 372 یکشنبه 20 مهر 1393 نظرات (0)

دسته بندی : انس با قران

موضوع: حکایت اخلاقی

ترنمی وصف نا پذیر

مولف کتاب (ثمرات الاوراق فی المحاضرات ) گوید: شنیدم که قاضی القضات علاء الدین ابوالبقاء شافعی از منصب خویش در دمش بر کنار و معزول شده بود پس از مدتی باردیگر به سمت سابق خود برگزیده شد در مراسم معارفه ای که در مسجد برگزارشد بدر الدین شافعی برادر ابوالبقاء نیز که خود قاضی القضات مصر بود حضور داشت شیخ معین الدین الضریر مقری پس از استعاذه و بسمله چنین قرائت کرده (قالو یا ابانا ما نبغی هذه بضاعتنا ردت الینا و نمیر اهلنل و نحفظ اخانا و نز داد کیل بعیر ذلک کیل یسیر

طنین این ایه در فضای مسجد اموی دمشق ترنمی وصف ناپذیر ایجاد کرد که زبان و بیان از توصیف ان عاجز است ( به قول شیخ اجل سعدی صدای کهباز میدارد اب را از جریان و پرنده را ز طَیَران )

منبع : INAPPLY.COM

paydownload.ir بازدید : 275 یکشنبه 20 مهر 1393 نظرات (0)

عروس و طلاوتی لطیف

نظامی عروضی سمر قندی در داستانی که از کرامت دولت عباسیان نوشته چنین میگویند مامون دختر فضل بن سهل را خطبت  خواستگاری کرد و ان دختری بود که در جمال بر کمال بود و در جمال بر کمال بود و در فضل بی مثال ناماین دختر بوران بود و قرار بر این بود که ماموران به خانه عروس رود و یک ماه ان جا مقام کند و بعد از یک ماه با عروس به خانه خویش باز اید پس از امادگی های لازم بر نشست و روی به خانه عروس نهاد و چون به در سرای رسید پرده ای دید اویخته خرم تر از بهار چین و نفیس تر از اشعار دین چون یه میان سرای رسید خانه ای منقّش و مزین دید خرّم تر از مشرق در وقت دمیدن صبح و خوش تر از بوستان به گاه رسیدن گل شش بالشی نهاده نگاری در صدر نشسته از عمر و زندگانی شیرین تر و از صحت جوانی خوش تر دختر با دیدن مامون همچون سروی بر پا خواست و بخرامید و نزد مامون باز امد و خدمتی نیکو بکرد و غذری گرم بخواست و دست مامون بگرفت و بیاورد و در صدر بنشاند و نزد او به خدمت ایستاد مامون او را نشستن فرمود به در زانو در امد و سر در پیش اورد و چشم بر بسبط افکند مامون واله گشت دل در باخته بود جان بر سر دل نهاد دست دراز کرد و از خلال  (مبان) قبا هجده دانه مروارید بر کشید و نثار کرد دختر بدان جواهر التناف نکرد و سر از پیش بر نیاورد مامون معشوف تر گشت دست بیازید ودر انبساط باز کرد تا مگر معانقه کند عارضه ی شرم استیلا گرفت و ان نازنین چنان منفعل شد عارضه ی شرم استیلا گرفت و ان نازنین چنان منفعل شد که حالتی که به زنان مخصوص است واقع شدو اثر شرم و خجالت رسید پس در امدن ان شتاب میکند مامون دست باز کشید و خواست که او را غشی افتد  بی هوش شود  از هجده روز از ان خانه بیرون نیامد و به هیچ کاری مشغول نشد الا بدو .

 منبع: inapply.com

paydownload.ir بازدید : 357 شنبه 19 مهر 1393 نظرات (0)

موضوع : حکایت اخلاقی

قران مجسم

اورده سعد بن هشام علاقه داشت از اخلاق پیامبر اکرم اگاه شود  اما پیامبر خدا رحلت کرده بودند از این رو تصمیم گرفت  نزد عایشه همسر پیامبر برود  تا از او در این باره سوال کند سعد میگوید نزد عایشه رفتم و از اخلاق رسول خدا سوال کردم عایشه گفت (اما تقرا القران ) ایا قران را نمیخوانی  جواب دادم اری میخوانم گفت ( کان خلق رسول الله القران ) اخلاق و خلق و خوی رسول خدا همانند قران بود

همجو زمین خواهد اسمان که بیفتد                             تا بدهد بوسه بر نِعال محمد

منبع: inapply.com

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 307
  • کل نظرات : 14
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 186
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 23
  • بازدید امروز : 6
  • باردید دیروز : 72
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 310
  • بازدید ماه : 1,176
  • بازدید سال : 13,582
  • بازدید کلی : 303,923